متافیزیک شاخهای از فلسفه است که به پژوهش دربارهٔ چیستی و کُنه وجود،
زندگی و جهان به عنوان یک کل، میپردازد . متافیزیک را ریشهٔ فلسفه
میدانند؛ بدین معنا که فیلسوفان نخستین عمدتا به این حوزه از فلسفه میپرداختهاند .
باید گفت متافیزیک یا مابعدالطبیعهٔ برای استناد برای دو چیز مورد
استفاده قرار میگیرد. در معنای نخست، متافیزیک به طبیعت بنیادین واقعیت و
متعاقبا اصول بنیادینی که میتوانند پایه ای برای طبیعت آن واقعیت به شمار
آیند، میپردازد. دومین مفهوم متافیزیک، معنایی است که کانت برای آن قائل
است که عبارت است از اکتشاف آن چیزی که شرایط ضروری برای برخورداری ما از
هر گونه تجربه در حالت کلی را فراهم میآورد. در فلسفهٔ معاصر، خصوصاً پس
از فلسفهٔ انتقادی ، به مباحث مابعدالطبیعی با شکٌاکیت بسیار نگریستهاند.فیلسوفان
مابعدالطبیعه انتقادی، به مرز محدودیتهای تفکٌر مابعدالطبیعی توجه
میکنند.میتوان یکی از مشهورترین استدلالهایی را که گزارههای
مابعدالطبیعی را بی معنا میداند، این گونه خلاصه کرد که تنها گزارههای
تجربی و گزارههای تحلیلی معنا دارند؛ اما گزارههای مابعدالطبیعی نه تجربی
هستند، نه تحلیلی، پس بی معنایند. گزارههای تجربی، گزارههایی هستند که
با مشاهده و آزمایش قابل ابطال باشند؛ و گزارههای تحلیلی، گزارههایی
هستند که نقیضشان با خودشان متناقض باشد.