در نگاه اول، عنوان كتاب و قرار گرفتن دو كلمه «علم» و «معنويت» در كنار هم ممكن است سبب شگفتي شود. زيرا طرز تفكر حاكم بر علوم جديد از لحاظ تاريخي، كم و بيش، بر پايه اختلاف و گاه تقابل با برخي شيوههاي فكري ناشي از سنتهاي ديني شكل گرفته و از اين جاست كه ايمان مغاير عقل، اعتقاد ضد تجربه و علم در تعارض با معنويت به شمار آمده است. مولف ضمن دعوت خواننده به چنين برداشتي، تاكيد ميورزد كه قوانين معنوي حقيقي همواره توجيه عقلاني و استدلال قابل قبول دارند و درك و جذب مفاهيم آن باعث رشد روح و اعتلاي جوهر وجود انسان ميگردد.