پیچیدگی رهبری؛ گذر از عصر صنعتی به دوره دانش با نگاه عميق تر به اقتصاد دانشي، در مي يابيم كه متأسفانه بسياري از مفروضا ت پايه اي كه با نام مديريت آموزش داده مي شود و به اجرا در م يآيد از رده خارج شده است. بيشتر فرضي ههاي ما در مورد كسب و كار، فناوري و سازمان دست كم به 50 سال پيش برمي گردد. عمر اين مفروضات به پايان رسيده است. ما در اقتصاد دانش محور قرار داريم، اما سيستم دولتي و مديريت ي ما در عصر صنعتي متوقف شد. زمان آن فرا رسيده است كه مدل جامع جديدي ارائه شود. اين امر در مورد موضوع رهبري اهميت خاصي پيدا مي كند. علي رغم اين واقعيت كه رهبري عامل هسته اي در رو در رويي سازمانها با چالشهاي جهان گذرا در عصر دانش است، مي بينيم كه بحثهاي اندكي از الگوهاي رهبري براي عصر دانش وجود دارد. آسبورن ، هانت و جاچ ( 2002 ) عنوان مي كنند كه تغييري ناگهاني در ديدگاه رهبري ضروري است تا به ديدگاههاي فراتر از ديدگاههاي سنتي پذيرفته شده، برسيم. جهان بوروكراسي سنتي به وجود آمده، تنها يكي از بافتهاي بسياري است كه وجود دارد.