نوشته شده توسط : زپو

 پاورپوینت-اصول روانشناسی یادگیری- در 285 اسلاید-powerpoin-ppt


 

در تعريف يادگيري به عنوان تغيير

 

 در گرايش و توانايي و استعداد

 

پاسخ  دادن ،اين نتيجه استنباط مي

 

 شود كه يادگيري پيش از تغيير

 

رفتار حاصل مي شود.

هدفهاي يادگيري بر حسب زمان وصول به سه قسمت تقسيم مي شوند:

هدفهاي كوتاه مدت

هدفهاي ميان مدت

هدفهاي بلند مدت

روانشناسی اجتماعی از جمله رشته‌های میان رشته‌ای بوده که در دوران کنونی وارد مباحث سیاسی ـ اجتماعی شده‌است؛ و به بررسی و تحقیق در رفتار سیاست مداران نیز نسبت داده می‌شود؛ و یک نوع از سیاست شناسی می‌باشد. روانشاسی اجتماعی را می‌توان به طور کل اینگونه تعریف کرد: شناخت و دانش اصول سیاست و تحقیق و جستجوی آنها (تقریباً شبیه به اقتصاد سیاسی). روانشناسی سیاسی شکلی از سیاست است که به رفتارها و اخلاقیات و روان سیاست مربوط است و می‌توان گفت که به شناخت باورهای سیاسی مربوط است. این نوع روانشناسی را هم می‌توان در رشتهٔ روانشناسی زیر شاخه کرد و هم در شناخت سیاست.[نیازمند منبع]

 

روانشناسی سیاسی دانشی میان رشته‌ای شناخته می‌شود که به بررسی رفتار انسان در عرصه سیاست و عملکردهای سیاسی می‌پردازد. در واقع روانشناسی سیاسی به چرایی رفتارها در مناسبات و تصمیمات سیاسی پراخته و عمل انجام شده را توصیف و علت یابی می‌کند. از این روی است که در آن از مفاهیمی چون جامعه پذیری سیاسی یاد می‌شود.[

 


بحث روانشناسی از اوایل قرن بیستم تا کنون و با شروع شناخت و بحث در مورد ضمیر خودآگاه و نا خودآگاه از طرف زیگمنود فروید در زندگی روزمره بخصوص در چنده ده اخیر نقش بسزایی پیداکرده است .
روانشناسی کلمه ای  است که ریشه آن به زبان یونانی)  ( pyschoبرمیگردد و به معنی شناخت روح و روان میباشد. تاریخ شناخت آن به زمان های بسیار قدیم برمیگردد یعنی به زمان  اساطیر یونان و علم الاشیا و هنر شناسی که با فیلسوفانی نظیر افلاطون وارسطو تاریخ تمدن و روان شناسی نقطه اغاز خود را یافت. امروزه روانشناسی  کلیه امور زندگی را مورد بررسی وتعلیل قرار میدهد.

 



روانشناسی بعنوان یک رشته (تحصیلی ) مستقل از سال 1875 تاسیس گردید. هدف آن شناخت و درک از این موضوع میباشد که انسان چگونه زندگی خود را در چهار چوب روابط اجتماعی و در اجتماع تجربه کرده و سازمان دهی میکند. رشته  روانشناسی از مجموعه روشهای علمی  علوم انسانی و طبیعی تحقق پیدا میکند. به عبارتی روانشناسی وظیفه خود میداند آگاهی و دانش عملی جهت روند  بهبود روش زندگی فردی و اجتماعی  در انسان ، گروه های اجتماعی، نهادها و سازمان ها و سیاست را تکامل و ارائه دهد
روانشناسی رابطی برای انسانها میباشد که بتوانند:  ( مراجعه به سایت

 

bdp-verband.org)
1- 
همدیگر را بهتر درک کرده و ارتباط سالم با هم برقرارکنند
2- 
زندگی موثر و با انگیزه ایجاد کنند
3- 
سالم وبا طراوت زندگی کرده واز استرس های مضرپرهیز کنند.
4- 
توانایی های فردی خود را در زندگی فردی وشغلی بهتر پرورش دهند.
5-  
بر ترس چیره و تجربه های بد زندگی(مانند مرگ ونظایرآن) را پذیرا شده واز آنها صدمه نبینند.
6- 
به زندگی روزمره مسلط شوند .

ادغام روانشناسی با سایررشته ها و کمک گرفتن از این رشته برای آنها امری اجتناب نا پذیر گردیده است و اغلب بحث از روانشناسی جامعه ، روانشناسی  سیاسی، روانشناسی اقتصادی، روانشناسی بازاریابی،  روانشناسی ورزش و ....  میباشد.
شاید یک شنونده در وحله اول از خود بپرسد ، روانشناسی چه ارتباطی با ورزش ، سیاست ، اقتصاد ویا سایر موارد (رشته ها) دارد. این مقاله به این موضوع پرداخته و سعی بر این دارد رابطه روانشناسی بر جامعه و سایر رشته ها الالخصوص به تعریف و بررسی روانشناسی سیاسی بپردازد.
روانشناسی سیاسی از طرفی  ارتباط بین قدرت و حکومت و از طرف دیگر ارتباط ا شخاص  با احساسات وتصوراتشان  از ملل دیگر، گروه ها وموضوعات مختلف دیگر را در رابطه با سیاست و جامعه  بررسی وتحلیل میکند. یعنی تحلیل و بررسی  سوژه هایی مانند ملی گرایی ، تنفر، جنگ طلبی ، بررسی و دلایل  خشونت گرایی بیشتر مردها نسبت به زنان و یا دلایل حمایت ویا ضدییت با یک سیستم ویا سیاست  و سایر تم های سیاسی از مواردی هستند که مورد توجه روانشناسی سیاسی  میباشد
امروزه در اکثر کشورهای غربی مشاوران زیادی در کنار سیاستمداران و مقامات علی رتبه کشورها(رئیس جمهور، نخست وزیر ، سناتورها و  وزرا) مشغول به فعالیت میباشند، که یکی از آن مشاوران  روانشناسان سیاسی  میباشند.
نقش و مسئولیت مشاوران برقرار کردن پلی بین سیاستمداران و رای دهندگان و در نهایت توجیح سیاست گذاری و عملکرد مسئولین میباشد. بعنوان مثال
الف : در انتخابات با چه موضوعاتی رای مردم را برای خود جلب کنند و آنها را به پای صندوق های رای بیاورند.
ب : طراحی پلاکارتها و تمهای  انتخاباتی – 
ج:  سیاستها و رفورمهای  دولت را در مواردی نظیر سلامتی،  بیکاری ویا

 

بازنشستگی ویا اضافه کردن ویا تحلیل دادن قیمتها و سایر موارد برای مردم و رای دهندکان توجیح  و یا به عبارتی به آنها تحمیل کنند اینها و موارد دیگر مانند تشریح و تحلیل و نقل موارد اجتماعی سیاسی مانند نژادپرستی وضدیت با خارجیها، دلایل شرکت ویا تحریم انتخابات ، خشونت و خلافهای اجتماعی و دلایل بیکاری و تحلیل بازار بورس و سهام و موارد مشابه از وظایف مشاوران ازجمله مشاوران سیاسی میباشد.
در واقع روانشناسی سیاسی وسیله ای است که میخواهد کمک کننده در حل مسائل سیاسی جامعه و پلی بین مردم و سیاست گذاران باشد.

البته سوالی  مطرح میگردد که روانشناسی  سیاسی تا چه حد از عهده این مسئولیت بزرگ بر می آید و کجا از آن سواستفاده میگردد و به نظر میرسد در موارد زیادی این رشته به ابزار حکومتی برای  تو جیح سیاست های غیر منطقی  دولتمردان درجهان غرب، بخصوص کشورگشایهای سالهای اخیر امریکا،   تبدیل گردیده است .  بله اشغال افغانستان  ویا  لشگرکشی امریکا به عراق به بهانه جریان 11 سپتامبر وبهانه  بمب های اتمی عراق و ارتباط آن با ترویسم جهت توجیح کردن مردم امریکا  و جهانیان بود. در واقع پشت پرده  پنهان کردن مسائل اجتماع امریکا و مسائل اقتصادی مطرح بود که به کمک  روانشناسان سیاسی دلایل واحی برای این سسیاست خشن اکریکا مطرح گردید. در اینجا از احساسات ناخوداگاه انسان مانند ترس و اضطراب سو استفاده شده و آنرا بهانه ای برای درست جلوه دادن سیاست خشونگرا دولت بوش  قرار دادند.

در ارتباط به همین موضوع یک گروه از محققان آلمانی در مقاله ایی با عنوان عواقب 11 سپتامبر  بررسیی کرده اند که به نقل آن میپردازم  .  

در بحث عواقب 11 سپتامبر بیشتر به  ُبعد از دید کارشناسان اقتصادی برخورد شد. یعنی تاثیر آن برصنعت توریسم، بر شرکت های هواپیمایی، برهتل ها و مهمانسراها که ضررهای زیادی را دیدند: بطوری که بعضی از شرکتهای هواپیمایی ورشکسته وتعطیل گردیدند، مانند سویس ایر. سایر شرکت ها تا 20% تحلیل رفتند. پیش رزرو هتل ها در شهرهای بزرگ تا مدتی  دیگر انجام  نمیگرفت ورستورانها بیکارماندند که همه اینها بر اقتصاد کشوری های غربی صدمه زیادی وارد کرد از جمله بیکاری بیشتر. کارشناسان روانشناس سیاسی آلمانی به بعد فرهنگی و بین فرهنگی ملل محتلف اشاره کرده و معتقدند که کمتر شدن سفرهای بین مردم کشور های مختلف باعث دوری گذیری و عدم شناخت از همدیگر و در نتیجه عدم تفاهم بین الملل میگردد. چراکه با سفرهای بین کشوری مردم قادر هستند شخصا تصویری از فرهنگ و مردم دیگر کشور ها برای خود ایجاد کنندو نظریه های کلیشه ای مانند اینکه ایا کشورهای عربی و مسلمان برای غرب خطر آفرین هستند یا خیر دیگر به این صورت مفهوم نداشته واینگونه ضدیتهاوپیش داوریها ازقبل بوجود نمی آیند. در بررسیهای به عمل آمده در این نظرسنجی دلایل کمتر سفرکردن به کشور امریکا وکشورهای عربی مورد بررسی قرامیگیرد که بر عکس فرضیه اولیه که به دلیل تروریسم و ترس از پروازکردن عامل این تحلیل است شرکت کنندکان این دلیل را رد کرده و به عوامل سیاسی به عنوان دلیل خود اشاره میکنند. از نتایج قابل توجه این نظر سنجی شاید بتوان  به این موضوع اشاره کرد که در بین مشارکت کنندگان افرادی که به کشور امریکا سفر کرده بودند نسبت به این کشور در کلیه موضوعات مورد سوال(در رابطه با  دمکراتی و تمدن) به غیر از یک مورد نظرمثبت داشتند وآن  مورد این بوده که ا ین افراد مردم امریکا را سطحی و  بی فرهنگ میدانستند.   ولی برعکس اشخاصی که به کشورهای عربی و مسلمان سفر کرده بودند به این کشورها به عنوان یک عامل خطر و تهدید نگاه میکردند. اگرچه افرادی که به این کشورها سفر نکرده بودند معتقد بودند که در این کشورها به  حقوق زنان برخورد درست نمیشود ولی درحین حال نظر داشتند که از اسلام چیزهای زیادی را میتوان یاد گرفت. در مورد اول دلیل تشابه فرهنگی میتواند عاملی باشد که نظردهندکان نظر مساعد خود را اعلام نموده و عکس آن در مورد دوم صادق است.
مسلما انتخاب مجدد بوش و نظرات اخیر وی در رابطه با صلح و جنگ یا به قول او "مخالفان امریکا" یکی دیگر از سو ژه های داغ برای روانشناسان سیاسی منتقد میباشد که مورد توجه قرار  گرفته است و از هم اکنون صدای مخالفت با سیاستهای جنگ طلبانه بوش از اروپا وامریکا و اسیا به گوش میرسد
در کنار ین اعتراضات باید به روشهای مختلف لوازم ارتباط جمعی و نقش آنها در تاثیر گذاری به  نظریات مردم اشاره کرد. تجربه نشان داده که معمولا جراید راستگرای غرب و بخصوص   فرستنده های تلویزیونی هر زمان که ابهامات واحی دول اروپایی وامریکا د ر ارتباط با اتهاماتی به کشور های دیگر مطرح گردیده سعی بر این شده که با نمایش فیلم ساخته شده در آن کشورهای غربی ویا برنامه های مشابه ارتباطی بین موضوع مورد بحث و کشور مورد اتهام قرار گرفته برقرار کرده و بدین وسیله شروع به جو سازی واماده سازی ذهن ملت امریکا برای اقدامات بعدی به عمل آید.

 

باتوجه به معادلات و مولفه‌هاي مدرن امروزسياست، جايگاه و منزلت «روانشناسي» روز به روز نقش خود را آشکارتر کرده است. «روانشناسي» که در معناي لغوي با روح و روان آدمي کار دارد، مسلما به طور سيستماتيک بخش گسترده‌اي ازحوزه سياست را فرا گرفته ونقش بي بدليلش به وفوراهميت پيدا کرده است. کساني به عنوان سياستمدار محبوب جامعه مي‌شوند و با اقبال وسيع مردم روبه رو هستند که از لحاظ «روانشناسي» شخصيت اثر گذاري داشته باشند. در مرحله اول؛ سياستمداراني در بين مردم نفوذ قابل توجهي دارند که از لحاظ گفتاري از ادبيات ممتازي برخوردار باشند، نوع گفتارشان فصيح و بلاغت کلامشان با شيوايي همراه باشد، واژگان را در سر جاي خودشان قرار دهند و لحن کلامشان تاثيرگذار است، در ارتباطتشان تعامل معناداري برقرار کنند، نوع نگرش و جهان‌بيني‌شان بر اصول روانشناسي پايه‌گذاري شده باشد. روانشناسي و سياست لازم و ملزوم يکديگرند، هر فردي که در حوزه سياست فعاليت مي‌کند بايد از دريچه روانشناسي قضاياي سياسي را نگاه کند واز لحاظ روحي و رواني از وضعيت سالمي برخوردار باشد و از طرف ديگر فرد سياسي بايد با تيزبيني وبه صورت هوشمندانه نکات روانشناسي را تحليل کند، فرد سياستمدار زماني که بر گفتار و اعمالش کنترل مناسبي داشته باشد، موفقيتش چشمگير است. از دلايل اصلي موفقيت بعضي از چهره‌ها در مقابل ناملايمات سياسي؛ رعايت نمودن «مولفه‌هاي روانشناسي» مثل کنترل خشم، مقابله به مثل نکردن، صبر توام با راه حل منطقي، غلبه براحساس و اضطراب، خوشبيني، آماده کردن روح و روانش در مقابل انتقادهاي تند، فضاي مثبت انديشي بر خود و همفکرانش، امواج اميد و نشاط در جامعه، دعوت به صلح و آرامش، عدم موضع‌گيري غيرمنطقي، تجربه اندوزيشان، سکوت عقلاني، توليد ايده‌ها و برنامه‌ها براي برون رفت از مشکلاتشان. از جمله مطالب بسيار مهم در حوزه روانشناسي وسياست؛ دنبال کردن پاسخگويي به گرايش‌هاي سياسي، نحوه شکل‌گيري و تغيير تفکرات سياسي، در اين زمينه «روانشناسي» به سياستمدار فرصت مي‌دهد که بهترين تصميمات منطقي را بگيرد و در مراحل سخت و دشوار فضاي سنجيده اي اتخاذ کند و با کمترين هزينه بهترين خروجي‌ها را کسب نمايد، در اين زمينه عملکرد بعضي از سياستمدارن روز به روز نقش پررنگ «روانشناسي» را براي سياست مشخص کرده است. وقتي «روانشناسي» و سياست به طور عملياتي و به تمام معنا در يک راستا حرکت کنند، فضاي سياسي موجب نشاط، تحرک، پويايي و حول اخلاق محوري متمرکز مي‌شود، به نظر نگارنده اين روانشناسي است که از يک فرد که قصد ورود به عرصه سياست دارد، سياستمدار توانمندي مي‌سازد. به طورطبيعي سياستمداران بر حسب کليد واژه‌هاي روانشناسي همچون ايده‌ها، انگيزه‌ها، باورها، مسائل پيرامون محيطي، اعمال ناخودآگاه، انگيزش‌هاي فردي، الگوها و سرمشق‌گيري از بزرگان، حس مسئوليت پذيري، وظيفه شناسي،عزت نفس، خود پنداره‌هاي قوي، اعتمادبه نفس، عدم خودشيفتگي،دوري گزيدن از تفکرات خود کامگي، توانمندساز خويش‌اند.

 

*مدرس دانشگاه

 

 

 


خرید و دانلود  پاورپوینت-اصول روانشناسی یادگیری- در 285 اسلاید-powerpoin-ppt




:: برچسب‌ها: اصول روانشناسی یادگیری،یادگیری،روانشناسی،تعریف یادگیری،آموزش و روانشناسی،روانشناسی اجتماعی , روانشناسی اجتماعی , روانشناسی جامعه , روانشناسی , اجتماع , جامعه , روانشناسی و سیاست , روانشناسی , سیاست , پاورپوینت , روانشناسی اجتماع ,
:: بازدید از این مطلب : 61
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 تير 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زپو

 پاورپوینت-اصول و مبانی روانشناسی و سیاست در 350 اسلاید-powerpoin-ppt




روانشناسی سیاسی از جمله رشته‌های میان رشته‌ای بوده که در دوران کنونی وارد مباحث سیاسی ـ اجتماعی شده‌است؛ و به بررسی و تحقیق در رفتار سیاست مداران نیز نسبت داده می‌شود؛ و یک نوع از سیاست شناسی می‌باشد. روانشاسی سیاسی را می‌توان به طور کل اینگونه تعریف کرد: شناخت و دانش اصول سیاست و تحقیق و جستجوی آنها (تقریباً شبیه به اقتصاد سیاسی). روانشناسی سیاسی شکلی از سیاست است که به رفتارها و اخلاقیات و روان سیاست مربوط است و می‌توان گفت که به شناخت باورهای سیاسی مربوط است. این نوع روانشناسی را هم می‌توان در رشتهٔ روانشناسی زیر شاخه کرد و هم در شناخت سیاست.[نیازمند منبع]

روانشناسی سیاسی دانشی میان رشته‌ای شناخته می‌شود که به بررسی رفتار انسان در عرصه سیاست و عملکردهای سیاسی می‌پردازد. در واقع روانشناسی سیاسی به چرایی رفتارها در مناسبات و تصمیمات سیاسی پراخته و عمل انجام شده را توصیف و علت یابی می‌کند. از این روی است که در آن از مفاهیمی چون جامعه پذیری سیاسی یاد می‌شود.[


بحث روانشناسی از اوایل قرن بیستم تا کنون و با شروع شناخت و بحث در مورد ضمیر خودآگاه و نا خودآگاه از طرف زیگمنود فروید در زندگی روزمره بخصوص در چنده ده اخیر نقش بسزایی پیداکرده است .
روانشناسی کلمه ای  است که ریشه آن به زبان یونانی)  ( pyschoبرمیگردد و به معنی شناخت روح و روان میباشد. تاریخ شناخت آن به زمان های بسیار قدیم برمیگردد یعنی به زمان  اساطیر یونان و علم الاشیا و هنر شناسی که با فیلسوفانی نظیر افلاطون وارسطو تاریخ تمدن و روان شناسی نقطه اغاز خود را یافت. امروزه روانشناسی  کلیه امور زندگی را مورد بررسی وتعلیل قرار میدهد.



روانشناسی بعنوان یک رشته (تحصیلی ) مستقل از سال 1875 تاسیس گردید. هدف آن شناخت و درک از این موضوع میباشد که انسان چگونه زندگی خود را در چهار چوب روابط اجتماعی و در اجتماع تجربه کرده و سازمان دهی میکند. رشته  روانشناسی از مجموعه روشهای علمی  علوم انسانی و طبیعی تحقق پیدا میکند. به عبارتی روانشناسی وظیفه خود میداند آگاهی و دانش عملی جهت روند  بهبود روش زندگی فردی و اجتماعی  در انسان ، گروه های اجتماعی، نهادها و سازمان ها و سیاست را تکامل و ارائه دهد
روانشناسی رابطی برای انسانها میباشد که بتوانند:  ( مراجعه به سایت

bdp-verband.org)
1- 
همدیگر را بهتر درک کرده و ارتباط سالم با هم برقرارکنند
2- 
زندگی موثر و با انگیزه ایجاد کنند
3- 
سالم وبا طراوت زندگی کرده واز استرس های مضرپرهیز کنند.
4- 
توانایی های فردی خود را در زندگی فردی وشغلی بهتر پرورش دهند.
5-  
بر ترس چیره و تجربه های بد زندگی(مانند مرگ ونظایرآن) را پذیرا شده واز آنها صدمه نبینند.
6- 
به زندگی روزمره مسلط شوند .

ادغام روانشناسی با سایررشته ها و کمک گرفتن از این رشته برای آنها امری اجتناب نا پذیر گردیده است و اغلب بحث از روانشناسی جامعه ، روانشناسی  سیاسی، روانشناسی اقتصادی، روانشناسی بازاریابی،  روانشناسی ورزش و ....  میباشد.
شاید یک شنونده در وحله اول از خود بپرسد ، روانشناسی چه ارتباطی با ورزش ، سیاست ، اقتصاد ویا سایر موارد (رشته ها) دارد. این مقاله به این موضوع پرداخته و سعی بر این دارد رابطه روانشناسی بر جامعه و سایر رشته ها الالخصوص به تعریف و بررسی روانشناسی سیاسی بپردازد.
روانشناسی سیاسی از طرفی  ارتباط بین قدرت و حکومت و از طرف دیگر ارتباط ا شخاص  با احساسات وتصوراتشان  از ملل دیگر، گروه ها وموضوعات مختلف دیگر را در رابطه با سیاست و جامعه  بررسی وتحلیل میکند. یعنی تحلیل و بررسی  سوژه هایی مانند ملی گرایی ، تنفر، جنگ طلبی ، بررسی و دلایل  خشونت گرایی بیشتر مردها نسبت به زنان و یا دلایل حمایت ویا ضدییت با یک سیستم ویا سیاست  و سایر تم های سیاسی از مواردی هستند که مورد توجه روانشناسی سیاسی  میباشد
امروزه در اکثر کشورهای غربی مشاوران زیادی در کنار سیاستمداران و مقامات علی رتبه کشورها(رئیس جمهور، نخست وزیر ، سناتورها و  وزرا) مشغول به فعالیت میباشند، که یکی از آن مشاوران  روانشناسان سیاسی  میباشند.
نقش و مسئولیت مشاوران برقرار کردن پلی بین سیاستمداران و رای دهندگان و در نهایت توجیح سیاست گذاری و عملکرد مسئولین میباشد. بعنوان مثال
الف : در انتخابات با چه موضوعاتی رای مردم را برای خود جلب کنند و آنها را به پای صندوق های رای بیاورند.
ب : طراحی پلاکارتها و تمهای  انتخاباتی – 
ج:  سیاستها و رفورمهای  دولت را در مواردی نظیر سلامتی،  بیکاری ویا

بازنشستگی ویا اضافه کردن ویا تحلیل دادن قیمتها و سایر موارد برای مردم و رای دهندکان توجیح  و یا به عبارتی به آنها تحمیل کنند اینها و موارد دیگر مانند تشریح و تحلیل و نقل موارد اجتماعی سیاسی مانند نژادپرستی وضدیت با خارجیها، دلایل شرکت ویا تحریم انتخابات ، خشونت و خلافهای اجتماعی و دلایل بیکاری و تحلیل بازار بورس و سهام و موارد مشابه از وظایف مشاوران ازجمله مشاوران سیاسی میباشد.
در واقع روانشناسی سیاسی وسیله ای است که میخواهد کمک کننده در حل مسائل سیاسی جامعه و پلی بین مردم و سیاست گذاران باشد.

البته سوالی  مطرح میگردد که روانشناسی  سیاسی تا چه حد از عهده این مسئولیت بزرگ بر می آید و کجا از آن سواستفاده میگردد و به نظر میرسد در موارد زیادی این رشته به ابزار حکومتی برای  تو جیح سیاست های غیر منطقی  دولتمردان درجهان غرب، بخصوص کشورگشایهای سالهای اخیر امریکا،   تبدیل گردیده است .  بله اشغال افغانستان  ویا  لشگرکشی امریکا به عراق به بهانه جریان 11 سپتامبر وبهانه  بمب های اتمی عراق و ارتباط آن با ترویسم جهت توجیح کردن مردم امریکا  و جهانیان بود. در واقع پشت پرده  پنهان کردن مسائل اجتماع امریکا و مسائل اقتصادی مطرح بود که به کمک  روانشناسان سیاسی دلایل واحی برای این سسیاست خشن اکریکا مطرح گردید. در اینجا از احساسات ناخوداگاه انسان مانند ترس و اضطراب سو استفاده شده و آنرا بهانه ای برای درست جلوه دادن سیاست خشونگرا دولت بوش  قرار دادند.

در ارتباط به همین موضوع یک گروه از محققان آلمانی در مقاله ایی با عنوان عواقب 11 سپتامبر  بررسیی کرده اند که به نقل آن میپردازم  .  

در بحث عواقب 11 سپتامبر بیشتر به  ُبعد از دید کارشناسان اقتصادی برخورد شد. یعنی تاثیر آن برصنعت توریسم، بر شرکت های هواپیمایی، برهتل ها و مهمانسراها که ضررهای زیادی را دیدند: بطوری که بعضی از شرکتهای هواپیمایی ورشکسته وتعطیل گردیدند، مانند سویس ایر. سایر شرکت ها تا 20% تحلیل رفتند. پیش رزرو هتل ها در شهرهای بزرگ تا مدتی  دیگر انجام  نمیگرفت ورستورانها بیکارماندند که همه اینها بر اقتصاد کشوری های غربی صدمه زیادی وارد کرد از جمله بیکاری بیشتر. کارشناسان روانشناس سیاسی آلمانی به بعد فرهنگی و بین فرهنگی ملل محتلف اشاره کرده و معتقدند که کمتر شدن سفرهای بین مردم کشور های مختلف باعث دوری گذیری و عدم شناخت از همدیگر و در نتیجه عدم تفاهم بین الملل میگردد. چراکه با سفرهای بین کشوری مردم قادر هستند شخصا تصویری از فرهنگ و مردم دیگر کشور ها برای خود ایجاد کنندو نظریه های کلیشه ای مانند اینکه ایا کشورهای عربی و مسلمان برای غرب خطر آفرین هستند یا خیر دیگر به این صورت مفهوم نداشته واینگونه ضدیتهاوپیش داوریها ازقبل بوجود نمی آیند. در بررسیهای به عمل آمده در این نظرسنجی دلایل کمتر سفرکردن به کشور امریکا وکشورهای عربی مورد بررسی قرامیگیرد که بر عکس فرضیه اولیه که به دلیل تروریسم و ترس از پروازکردن عامل این تحلیل است شرکت کنندکان این دلیل را رد کرده و به عوامل سیاسی به عنوان دلیل خود اشاره میکنند. از نتایج قابل توجه این نظر سنجی شاید بتوان  به این موضوع اشاره کرد که در بین مشارکت کنندگان افرادی که به کشور امریکا سفر کرده بودند نسبت به این کشور در کلیه موضوعات مورد سوال(در رابطه با  دمکراتی و تمدن) به غیر از یک مورد نظرمثبت داشتند وآن  مورد این بوده که ا ین افراد مردم امریکا را سطحی و  بی فرهنگ میدانستند.   ولی برعکس اشخاصی که به کشورهای عربی و مسلمان سفر کرده بودند به این کشورها به عنوان یک عامل خطر و تهدید نگاه میکردند. اگرچه افرادی که به این کشورها سفر نکرده بودند معتقد بودند که در این کشورها به  حقوق زنان برخورد درست نمیشود ولی درحین حال نظر داشتند که از اسلام چیزهای زیادی را میتوان یاد گرفت. در مورد اول دلیل تشابه فرهنگی میتواند عاملی باشد که نظردهندکان نظر مساعد خود را اعلام نموده و عکس آن در مورد دوم صادق است.
مسلما انتخاب مجدد بوش و نظرات اخیر وی در رابطه با صلح و جنگ یا به قول او "مخالفان امریکا" یکی دیگر از سو ژه های داغ برای روانشناسان سیاسی منتقد میباشد که مورد توجه قرار  گرفته است و از هم اکنون صدای مخالفت با سیاستهای جنگ طلبانه بوش از اروپا وامریکا و اسیا به گوش میرسد
در کنار ین اعتراضات باید به روشهای مختلف لوازم ارتباط جمعی و نقش آنها در تاثیر گذاری به  نظریات مردم اشاره کرد. تجربه نشان داده که معمولا جراید راستگرای غرب و بخصوص   فرستنده های تلویزیونی هر زمان که ابهامات واحی دول اروپایی وامریکا د ر ارتباط با اتهاماتی به کشور های دیگر مطرح گردیده سعی بر این شده که با نمایش فیلم ساخته شده در آن کشورهای غربی ویا برنامه های مشابه ارتباطی بین موضوع مورد بحث و کشور مورد اتهام قرار گرفته برقرار کرده و بدین وسیله شروع به جو سازی واماده سازی ذهن ملت امریکا برای اقدامات بعدی به عمل آید.

باتوجه به معادلات و مولفه‌هاي مدرن امروزسياست، جايگاه و منزلت «روانشناسي» روز به روز نقش خود را آشکارتر کرده است. «روانشناسي» که در معناي لغوي با روح و روان آدمي کار دارد، مسلما به طور سيستماتيک بخش گسترده‌اي ازحوزه سياست را فرا گرفته ونقش بي بدليلش به وفوراهميت پيدا کرده است. کساني به عنوان سياستمدار محبوب جامعه مي‌شوند و با اقبال وسيع مردم روبه رو هستند که از لحاظ «روانشناسي» شخصيت اثر گذاري داشته باشند. در مرحله اول؛ سياستمداراني در بين مردم نفوذ قابل توجهي دارند که از لحاظ گفتاري از ادبيات ممتازي برخوردار باشند، نوع گفتارشان فصيح و بلاغت کلامشان با شيوايي همراه باشد، واژگان را در سر جاي خودشان قرار دهند و لحن کلامشان تاثيرگذار است، در ارتباطتشان تعامل معناداري برقرار کنند، نوع نگرش و جهان‌بيني‌شان بر اصول روانشناسي پايه‌گذاري شده باشد. روانشناسي و سياست لازم و ملزوم يکديگرند، هر فردي که در حوزه سياست فعاليت مي‌کند بايد از دريچه روانشناسي قضاياي سياسي را نگاه کند واز لحاظ روحي و رواني از وضعيت سالمي برخوردار باشد و از طرف ديگر فرد سياسي بايد با تيزبيني وبه صورت هوشمندانه نکات روانشناسي را تحليل کند، فرد سياستمدار زماني که بر گفتار و اعمالش کنترل مناسبي داشته باشد، موفقيتش چشمگير است. از دلايل اصلي موفقيت بعضي از چهره‌ها در مقابل ناملايمات سياسي؛ رعايت نمودن «مولفه‌هاي روانشناسي» مثل کنترل خشم، مقابله به مثل نکردن، صبر توام با راه حل منطقي، غلبه براحساس و اضطراب، خوشبيني، آماده کردن روح و روانش در مقابل انتقادهاي تند، فضاي مثبت انديشي بر خود و همفکرانش، امواج اميد و نشاط در جامعه، دعوت به صلح و آرامش، عدم موضع‌گيري غيرمنطقي، تجربه اندوزيشان، سکوت عقلاني، توليد ايده‌ها و برنامه‌ها براي برون رفت از مشکلاتشان. از جمله مطالب بسيار مهم در حوزه روانشناسي وسياست؛ دنبال کردن پاسخگويي به گرايش‌هاي سياسي، نحوه شکل‌گيري و تغيير تفکرات سياسي، در اين زمينه «روانشناسي» به سياستمدار فرصت مي‌دهد که بهترين تصميمات منطقي را بگيرد و در مراحل سخت و دشوار فضاي سنجيده اي اتخاذ کند و با کمترين هزينه بهترين خروجي‌ها را کسب نمايد، در اين زمينه عملکرد بعضي از سياستمدارن روز به روز نقش پررنگ «روانشناسي» را براي سياست مشخص کرده است. وقتي «روانشناسي» و سياست به طور عملياتي و به تمام معنا در يک راستا حرکت کنند، فضاي سياسي موجب نشاط، تحرک، پويايي و حول اخلاق محوري متمرکز مي‌شود، به نظر نگارنده اين روانشناسي است که از يک فرد که قصد ورود به عرصه سياست دارد، سياستمدار توانمندي مي‌سازد. به طورطبيعي سياستمداران بر حسب کليد واژه‌هاي روانشناسي همچون ايده‌ها، انگيزه‌ها، باورها، مسائل پيرامون محيطي، اعمال ناخودآگاه، انگيزش‌هاي فردي، الگوها و سرمشق‌گيري از بزرگان، حس مسئوليت پذيري، وظيفه شناسي،عزت نفس، خود پنداره‌هاي قوي، اعتمادبه نفس، عدم خودشيفتگي،دوري گزيدن از تفکرات خود کامگي، توانمندساز خويش‌اند.

*مدرس دانشگاه

 


خرید و دانلود  پاورپوینت-اصول و مبانی روانشناسی و سیاست در 350 اسلاید-powerpoin-ppt




:: برچسب‌ها: روانشناسی و سیاست , روانشناسی , سیاست , پاورپوینت , روانشناسی اجتماعی , روانشناسی سیاسی , فرهنگ سیاسی ,
:: بازدید از این مطلب : 113
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 18 تير 1395 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6341 صفحه بعد