حمیرا زنی 25 ساله است. اشگ چشمهایش را پاک میکند، و در برابر قاضی می ایستد. آقای قاضی! با آنکه سعادت و سلامتم را از دست داده ام، از پدر و مادرم گله ای ندارم، می دانم که قصد و نیت آنها خوشبختی من بوده و نادانسته مرا در این دام انداخته اند. اجازه بدهید ماجرای زندگیم را از ابتدا تعریف کنم.
:: برچسبها:
دختر سیاه بخت ,
:: بازدید از این مطلب : 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0