براستی هنگامی که مدرنیستها، پوزتیویستها، آمپریستها و مدعیان مهندس اجتماعی و روشنفکر خاص در این سو، و تاریخپردازان با روایت کلان و تفکر ایدئولوژیک و عام در آن سو، هر دو طیف در یک زمان و در این لحظه و برهه زمانی نفی و سلب میشوند، چه برجای میماند؟! آیا این جز «سرگشتگی»، «عدم قطعیت» و «پراکنش امور» و «بیقاعدهمندی» است؟پیش از این هر دو طیف تفکر عام و خاص مذکور، علم متعارف و غالب زمان (پارادیم) خود بودند. دورهای «تاریخپردازان» و عصر دیگر «مدرنیستها»، اما امروز هر دو طیف تفکر مذکور پس از سپری ساختن عصر خود به پایان رسیدهاند: آری «کارل مارکس و جان استوارت میل، هر دو به یک میزان کهه و منسوخ شدهاند» و به پایان رسیدهاند.